اعتیاد به نیکوتین
نیکوتین ، ترکیب روغنی و بیرنگ موجود در تنباکو است که افراد را به سیگار معتاد میکند. نیکوتین اعتیادآورترین مادهای است که تابهحال شناخته شده است. کافیست یکبار سیگار بکشید تا در چنگال این دام گرفتار شوید و فقط یک پُک به سیگار، میتواند فردی را که سیگار را ترک کرده دوباره معتاد کند.
در هر پُکی که به سیگار میزنید، دود سیگار از طریق ریهها به مغز میرسد. یک دوز کوچک نیکوتین، بسیار فعالتر از همان مقدار دوز هروئین عمل میکند و بلافاصله به درون رگها تزریق میشود. در حقیقت این مقایسهای است که کمپانیهای تنباکو انجام میدهند و از آن بهره میبرند. در نامهای که سال ۱۹۷۱ توسط هیئت اجرایی کمپانی تولید سیگار فیلیپ موریس نوشته شده، آمده: «ما باید سیگار را یک فرآورده یا کالای تولید شده ببینیم، نه فقط یک بسته یا چیزی که بستهبندی شده است. این فرآورده یا کالای تولید شده نیکوتین است و سیگار درواقع مخزن نیکوتین، برای مصرف روزانهی ماست. به سیگار بهعنوان یک نسخهی پیچیده شده از دوز مشخصی نیکوتین برای مصرف روزانهی خود بنگریم».
نیکوتین سرعت عمل بسیار بالایی دارد. گرچه این مطلب ترسآور بهنظر میرسد، اما میتواند خبر خوبی باشد، چون نیکوتین با همان سرعت که وارد بدن میشود با همان سرعت هم از بدن خارج میشود. بلافاصله بعد از سیگار، سطح نیکوتین در بدن کاهش مییابد. در بدن هر سیگاری به اندازهای نیکوتین وجود دارد که بهطور میانگین هر چهلوپنج دقیقه فرد، به سیگار بعدی نیاز پیدا میکند. پس میتوان فهمید که چرا اغلب سیگاریها در روز حدود بیست نخ سیگار میکشند. بهمحض اینکه فرد، سیگار را خاموش میکند، نیکوتین از بدنش خارج میشود و او وارد مرحلهی بازگیری میشود.
در این بخش میخواهم توهم رایجی را که سیگاریها در مورد مرحلهی بازگیری دارند، برطرف کنم. اغلب سیگاریها اعتقاد دارند که دردها و تیر کشیدنهای مرحلهی بازگیری (فاصلهی بین دو سیگار) یک ضربهی روحی و روانی وحشتناک است که فرد سیگاری زمانی که نمیتواند سیگار بکشد و یا در تلاش برای ترک است، تجربه میکند. این درست نیست! دردها و تیرکشیدنها، اساس ذهنی و روحی دارد و ناشی از توهم فرد سیگاری بهخاطر محرومیت از لذت سیگار و از دست دادن عصای کمکی در دورهی ترک است. دردهای واقعی مرحلهی بازگیری، آنقدر ناچیز است که حتی اغلب سیگاریها متوجه نمیشوند که این دردها ناشی ار اعتیاد به نیکوتین است. خوشبختانه این ماده را خیلی راحت میتوان کنار گذاشت، البته اگر ذاتِ اعتیاد را درک کنید و بپذیرید که معتاد هستید. این موضوع با اولین چاپ این کتاب فاش شد و اکنون در سراسر جهان پذیرفته شده است.
در ترک نیکوتین، درد فیزیکی وجود ندارد. فقط کمی احساس بیقراری و پوچی میکنید. احساس میکنید که انگار چیزی سر جایش نیست، یا چیزی را گم کردهاید. برای همین فرد سیگاری نیاز به انجام کاری با دستش دارد. اگر این احساس طول بکشد، بهتدریج فرد سیگاری عصبی، پریشان و زودرنج میشود و احساس ناامنی میکند. این احساس مثل گرسنگی است، گرسنگی برای سمی به نام نیکوتین.
در عرض هفت ثانیه پس از کشیدن سیگار، نیکوتین به مغز میرسد و «تمنای سیگار» و در امتداد آن زودرنجی و اضطراب تمام میشود و در نتیجه احساس آرامش و امنیتی که ظاهرا سیگار به ما داده، نمودار میشود. این یک توهم است. احساس «رهایی» دقیقا پایان تنشی است که سیگار قبلی به وجود آورده است.
در روزهای اول، جریان بازگیری و رهایی، زمانی که دوباره خود را با سیگار شارژ میکنیم، آنقدر ناچیز است که حتی متوجه آن نمیشویم. زمانی که پیوسته سیگار میکشیم فکر میکنیم از سیگار کشیدن لذت میبریم و یا به آن عادت کردهایم. حقیقت این است که ما در دام افتادهایم. ما متوجه نمیشویم، اما یک هیولای نیکوتینی کوچک درون ما خانه کرده که شاید ابتدا اشتهایش کم باشد، اما این اشتها مطمئنا زیادتر خواهد شد.
همهی افراد به هر دلیل احمقانهای که شروع به سیگار کشیدن کنند، تنها دلیل ادامهی آن، (چه گاهی سیگار بکشند چه همیشه)، غذا دادن به هیولای کوچک نیکوتین است.
برای من ناراحتکنندهترین چیز دربارهی سیگار این است که تنها «لذتی» که فرد از سیگار میبرد، رهایی موقتی از تنش و اضطرابی است که سیگار قبلی بهوجود آورده و همهی آنچه که فرد سیگاری جستوجو میکند، آرامش و اطمینان قبل از اعتیاد به سیگار است!
شما با این احساس آشنا هستید وقتی که صدای دزدگیر همسایه تمام روز صدا میکند و یا شرایطی با همین بدی. وقتی صدا ناگهان متوقف میشود ما به آرامش و آسودگی خاطر شگفتانگیزی میرسیم. این آرامش واقعا یک توهم است. تنها اتفاق، برطرف شدن شرایط وخیم است و حالا همهچیز به حالت عادی برگشته است. آنچه که ما از آن لذت میبریم، داشتن آرامش نیست، بلکه خاتمهی اوضاع وخیم است.
قبل از اینکه سیگار کشیدن را شروع کنیم، بدن و زندگیمان تمام و کامل است. سپس با اولین سیگار، نیکوتین را به بدن خود تزریق میکنیم. وقتی اولین سیگار تمام میشود، نیکوتین، بدنمان را ترک میکند و بهجای آن، احساس شدید پوچی و تهی بودن ما را فرامیگیرد؛ حسی شبیه به حس گرسنگی. این نیاز به نیکوتین مجدد یا همان هیولای کوچک است. اگر ما دوباره سیگار بکشیم، نیکوتین، جایگزین این احساس میشود. حس پوچی میرود و بهجای آن آرامش، رضایت و اطمینان (یا همان حس عادی و طبیعی بودن) برمیگردد. اما نیکوتینِ سیگار دوم هم بدن را ترک میکند، پس حس خلا و پوچی دوباره میآید. درنتیجه برای برطرف کردن این حس، نیاز به روشن کردن سیگار بعدی داریم و همچنان چرخهی بازگیری و نیاز به سیگار و دوباره پر کردن خود از سیگار، تکرار میشود. این زنجیرهی مادامالعمر تلاش برای رهایی از شرایط وخیمی است که در فاصلهی دو سیگار ایجاد شده است. ما توهم احساس عادی و طبیعی بودن را با سیگار کشیدن بهدست میآوریم.
ماجرای سیگار کشیدن مثل این است که عمدا کفشهای تنگ بپوشید تا با درآوردن کفشها لذت ببرید. این مراحل برای غیرسیگاریها بسیار روشن و واضح است. برای آنها مشخص است که دوستان و همکاران سیگاریشان شادتر نیستند یا استرس کمتر و آرامش بیشتری ندارند. اما اگر سیگاریها نتوانند سیگار بکشند شادی کمتر، استرس بیشتر و آرامش کمتری نسبت به غیرسیگاریها خواهند داشت.
از آنجایی که غیرسیگاریها واقعیت سیگار را میدانند، کاملا متوجه بیفایده بودن سیگار هستند. در نتیجه، هیچ تمایلی به سیگار کشیدن ندارند و با نداشتن تمایل، نیازی هم به استفاده از نیروی اراده برای انجام ندادن این کار ندارند.
به سه دلیل، سیگاریها نمیتوانند سیگار را به این شکل درک کنند.
۱. از زمان تولد، مغز ما را شستوشو دادهاند که افراد سیگاری از سیگار لذت میبرند و سیگار ابزاری کمکی است که در لحظات استرسزا نقش حامی دارد. غیرقابل باور است که سیگاریها اینهمه هزینه صرف خرید سیگار میکنند، سلامتی خود به خطر میاندازند و کاری را انجام میدهند که هیچ سودی برایشان ندارد.۲. از آنجایی که نیاز فیزیکی به سیگار بعدی در نتیجهی نیکوتین، بسیار ملایم است و احساس پوچی و ناامنی ناچیز است، نیکوتین را مثل سایر مواد اعتیادآور نمیبینیم. شرایط بازگیری یا درخواست سیگار بعدی زمانی بهوجود میآید که سیگار نمیکشیم، برای همین سیگاریها این شرایط را عادی میبینند و حسی مثل احساس گرسنگی یا استرس خفیف دارند.
۳. سیگاریها سیگار را همانطور که واقعا هست، نمیبینند چون سیگار برعکس عمل میکند. با دوری از سیگار، حس پوچی میکنیم. وقتی سیگار روشن میکنیم این حس از بین میرود و علت رفع حس پوچی را از سیگار میبینیم. چیزی که فراموش میشود احساس درخواست سیگار بعدی است که در نتیجهی نیکوتین سیگار قبلی به وجود آمده؛ همان سیگاری که اولینبار کشیدیم! این هم توهم لذتی است که به سیگار ربط میدهیم. ما فقط نیرویی را میبینیم که از سیگار میگیریم. آنچه که نمیدانیم این است که سیگار قبلی نیاز به تقویت یا برگشت به حالت عادی را در ما ایجاد کرده است. غیرسیگاریها نیازی به این توهمات تقویتی ندارند، چون احساس پوچی و خلایی را که سیگار قبلی ایجاد کرده، ندارند.
ناتوانی ماست که نمیتوانیم این فرآیند برعکس را درک کنیم و همین باعث دشوار شدن ترک سیگار و ترک هر مادهی دیگری میشود. خوشبختانه زمانی که این روند را درک کنید ترک سیگار، بسیار آسان خواهد شد. ترس یک هروئینی را تصور کنید که برای چند ساعت یا چند روز نتوانسته تزریق کند. حالا رهایی پس از تزریق مواد را تصور کنید. اگر شاهد چنین صحنهای باشید، آیا نتیجه میگیرید که تزریق هروئین اضطراب او را از بین برده یا فکر میکنید دوری از هروئین این اضطراب را در او ایجاد کرده است؟ افراد غیرهروئینی هرگز چنین اضطرابی ندارند. هروئین، اضطراب را از بین نمیبرد. این علائم نتیجهی دوز قبلی هروئین تزریق شده است. غیرسیگاریها هم احساس خلا ندارند و نیازی به کشیدن سیگار ندارند و اضطراب نکشیدن سیگار به سراغشان نمیآید. سیگار باعث تمام این نشانهها میشود و سیگار بعدی موقتا این علائم را برطرف میکند و اینها توهم لذت و یا توهم رهایی را در فرد ایجاد میکند.
سیگاریها از آرامش و لذت سیگار گفتوگو میکنند. اگر فرد مضطرب نباشد، آیا میتواند آرامش را درک کند؟ اگر فردی احساس نارضایتی نداشته باشد، آیا میتواند ناگهان احساس رضایت کند؟ چرا غیرسیگاریها چنین موقعیت تنش و نارضایتیای ندارند؟ چرا بعد از صرف غذا غیرسیگاریها کاملا خوشحالند و آرامش دارند اما افراد سیگاری تا سیگار بعد از غذا را نکشند و از این هیولای کوچک تغذیه نکنند، احساس رضایت ندارند؟
ترک سیگار دشوار است به این دلیل که سیگاریها باور دارند با ترک سیگار، لذت و حامی خود را از دست میدهند. اما باید بدانیم که با ترک سیگار هیچچیز را از دست نمیدهیم.بهترین روش درک تلهی مرموز نیکوتین، مقایسهی آن با خوردن است. اگر در روز عادت به خوردن سه وعده غذا داشته باشیم، دیگر بین این وعدهها احساس گرسنگی نمیکنیم. اما زمانی که یکی از این وعدهها به تاخیر بیفتد، احساس گرسنگی میکنیم؛ بدون هیچگونه درد جسمی، با یک حس خالی بودن و ناامنی. میدانیم که نیاز به خوردن داریم و در این حالت، ارضای گرسنگی بهراستی میتواند لذتبخش باشد.
اگر سطحی به سیگار نگاه کنیم تقریبا همینطور است. حس ناامنی و خلا یعنی خواستن یا نیاز به سیگار مانند نیاز به غذا خوردن است. همانند حالت گرسنگی، هیچ درد فیزیکی وجود ندارد و یا آنقدر ناچیز است که در بخش اعظم روز حتی متوجه آن نمیشویم. فقط زمانی که نیاز به سیگار داریم ولی اجازهی کشیدن نداریم (مثل زمانی که غذا خوردن به تاخیر میافتد) احساس ناامنی میکنیم. وقتی سیگار روشن میکنیم ناآرامیها از بین میرود و دوباره آرامش به سراغمان میآید. برای همین بعضی از افراد فکر میکنند سیگار اشتهاآور است. سیگار اشتهاآور نیست. تنها دوری از سیگار شبیه زمان گرسنگی است. (در بخش ۳۰ بهطور مفصل به این موضوع میپردازم).
شباهت ساختگی بین سیگار کشیدن و خوردن، باعث گمراهی سیگاریها میشود و باور رسیدن به لذتی خاص، با کشیدن سیگار و یا داشتن یک حامی را در کنار خود، ایجاد میکند. متاسفانه حقیقت این است که آنچه افراد سیگاری انجام میدهند رفع حس ناآرامی است که در نتیجهی سیگار قبلی ایجاد شده است. برای بعضی از سیگاریها مشکل است بپذیرند لذت و پشتیبانی به نام سیگار، وجود ندارد. بعضی افراد اینطور موضوع را مورد بحث قرار میدهند: «چطور میتوانید بگویید هیچ پشتیبانی وجود ندارد؟ پس چرا وقتی سیگار روشن میکنم ناآرامی از بین میرود؟» اما نکته اینجاست که غیرسیگاریها اساسا چنین احساسی ندارند تا برای رسیدن به آرامش، مجبور به روشن کردن سیگار شوند.
گرچه خوردن و سیگار کشیدن شبیه به هم هستند، اما درواقع کاملا با هم فرق دارند:
۱. شما برای زنده ماندن و سلامتی غذا میخورید، درحالیکه تنباکو بزرگترین دلیل مرگ و بیماری در تاریخ تمدن غرب است.
۲. غذا طعم و مزهی خوبی دارد و غذا خوردن بسیار تجربهی خوبیست، درحالیکه کشیدن سیگار وارد کردن دودهای مسموم و عامل اضطراب، افسردگی و اختلالات عصبی است.
۳. خوردن، گرسنگی ایجاد نمیکند، بلکه آن را از بین میبرد. سیگار فرد گرسنه را راضی به نکشیدن سیگار نمیکند، بلکه باعث میشود که او چرخهی سیگار کشیدن را مرتب تکرار کند.
با توجه به بحثی که در مورد گرسنگی داشتیم، اکنون زمان مناسبی است که اعتقاد و افسانهی رایج و متداولی که در مورد سیگار وجود دارد، کاملا کنار بگذاریم و مثل یک طلسم آن را باطل کنیم. آیا خوردن، یک عادت است؟ اگر اینطور فکر میکنید پس این عادت را کنار بگذارید! توصیف غذا خوردن بهعنوان یک عادت، مثل این است که بگوییم نفس کشیدن هم عادت است. هردوی اینها برای زنده ماندن ضروری هستند. درست است که افراد متفاوت در مکانهای متفاوت با روشهای گوناگون رفع گرسنگی میکنند یا عادتهای غذایی برای همهی افراد در سراسر دنیا یکسان نیست. اما غذا خوردن عادت نیست. سیگار کشیدن هم عادت نیست. تنها دلیل روشن کردن سیگار توسط فرد سیگاری برطرف کردن احساس ناامنی و خلا است که شبیه به حس گرسنگی است و در نتیجهی نیکوتین موجود در سیگار قبلی بهوجود آمده است. هر سیگاری در زمان خاصی بهدنبال رفع حالت بازگیری است و از سیگارهای متفاوت با برندهای متفاوت استفاده میکند، اما سیگار به نوبهی خود یک عادت نیست.
جامعه همچنان سیگار را یک عادت و یا یک رفتار میبیند. من هم گاهی اوقات برای راحتی کار، در این کتاب از سیگار بهعنوان یک عادت و رفتار یاد میکنم. اما همیشه بدانید که سیگار عادت نیست. بلکه اعتیاد به یک ماده است.
وقتی شروع به کشیدن سیگار میکنیم، بدنمان را مجبور میکنیم که با یک بوی نفرتانگیز و یکنوع سم سازگار شود. قبل از اینکه اینها را بدانیم سیگار را میخریم، میکشیم و همیشه همراه داریم. اگر این کارها را نکنیم دچار اضطراب و عصبانیت میشویم و در طول زمان رفتهرفته بیشتر به سیگار تمایل پیدا میکنیم.
مثل سایر داروها، بدن تا حدودی با نیکوتین ایمنسازی میکند و خود را با آن وفق میدهد و ما برای بهدست آوردن تاثیر قبلی مجبوریم مرتب سیگار بکشیم. پس از یک دورهی کاملا کوتاه، از نکشیدن سیگار برای اینکه دوباره حالتهای بازخواستن سیگار را برطرف کنیم، حالتهایی که از نیکوتین سیگار قبلی به ما رسیده، سیگار بعدی را روشن میکنیم. گرچه احساس بهتری پیدا میکنیم اما در حقیقت هنوز هم نسبت به افراد غیرسیگاری حتی با کشیدن سیگار بعدی، استرس نسبتا بیشتر و آسودگی خاطر کمتری داریم. شرایط بدتر خواهد شد زیرا با خاموش کردن سیگار، نیکوتین شروع به خارج شدن از بدن میکند و نشانههای بیشتری از احساس بازخواستن سیگار پدیدار میشود، چون در شرایط استرسزا، بسیاری از سیگاریها تمایل دارند بهطور زنجیرهای سیگار بکشند.
همانطور که گفتم «عادتی» وجود ندارد. تنها دلیل ادامه دادن به کشیدن سیگار تغذیه کردن «هیولای کوچکی به نام سیگار» است. این هیولا در شرایطی نیاز به تغذیه شدن دارد و ما این موقعیتها را با سیگار پیوند میدهیم.
«چهار موقعیت مهم» برای سیگار کشیدن عبارتند از:
خستگی و تمرکز (دو مورد متضاد)
استرس و آرامش (دو مورد متضاد)
***
چگونه دارو و یا مادهای که با پرت کردن حواس، خستگی را از بین میبرد ناگهان زمانی که نیاز به رفع این حواسپرتی دارید، به داشتن تمرکز کمک میکند؟ این همان مواد است و نمیتواند هر دو کار را با هم انجام دهد، زیرا این دو مورد با هم در تضاد هستند.
حقیقت این است که سیگار هیچکدام از این کارها را انجام نمیدهد. ما به خودمان تلقین میکنیم که سیگار این کارها را انجام میدهد. اگر سیگار واقعا رفع خستگی میکند، یا به داشتن تمرکز کمک میکند و به ما آرامش میدهد و برای انجام کار، آمادهمان میکند، پس افراد سیگاری باید پرانرژیتر، فعالتر، متمرکزتر باشند و استرس کمتری از غیرسیگاریها داشته باشند. خود سیگاریها هم میپذیرند که اینطور نیست. دنیای علم هم (همانطور که تحقیقات نشان میدهد) تایید میکند که افراد سیگاری مشکلات تمرکزی بیشتر، سطح استرس بسیار بالاتر و انرژی بسیار کمتری نسبت به غیرسیگاریها دارند.
نیکوتین یکنوع سم قوی است که میزان ناچیز آن در حشرهکشها هم استفاده میشود. اگر نیکوتین سیگار، مستقیما وارد خونتان شود، بلافاصله شما را میکشد. نیکوتین شامل صدها نوع سم مثل بنزن، پولونیوم، سیانور و… است. این اصلا تعجبآور نیست زیرا نیکوتین از خانوادهی گیاهان مرگبار است. علاوهبر این بسیاری از سیگارها حاوی افزودنیهای سمی مثل محلول آمونیاک و فرمالدئید هستند.
اگر در این فکر هستید که بهدنبال پیپ یا سیگار برگ بروید باید بگویم تنباکو در این کتاب، همهی انواع تنباکو را شامل میشود. تنباکو آنقدر سمی است که هیچ دلیلی برای مصرف انواع دیگر آن وجود ندارد؛ تنباکوهای جویدنی، آدامس نیکوتیندار، اسپریهای بینی نیکوتیندار، انواع برگهای نیکوتیندار، قرصهای نیکوتینی، استنشاقکنندهها، نیکوتینهای جویدنی، پودرهای نیکوتیندار (که معمولا بهصورت خوراکی در اسکاندیناوی مصرف میشود و بهتازگی در آمریکا هم رایج شده و بیشتر جوانان گرایش به مصرف آن دارند). هیچ گونهای از موجودات زنده، از آمیبها و کرمها گرفته تا موجودات دیگر، اگر فرق سم و غذا را تشخیص ندهند، زنده نمیمانند.
بدن انسان پیچیدهترین و پیشرفتهترین ماشین این سیاره است. بیش از میلیونها سال ذهن و بدن ما تکنیکها و مهارتهایی را برای تشخیص غذا و سم و روشهای ایمنسازی برای پس زدن سم، آموخته است.
همهی انسانها از بو و طعم تنباکو متنفرند تا اینکه در دام آن اسیر میشوند. ما نیازی به اخطارهای سلامتی نداریم برای اینکه بفهمیم نیکوتین سمی است. فقط باید به بدن خود گوش دهیم. اگر دود سیگار را در صورت حیوانی بدمید، بهطور غریزی سرفه میکند و سر خود را اینطرف و آنطرف میچرخاند تا سم را از خود دور کند.
وقتی ما اولینبار سیگار کشیدیم، به سرفه افتادیم. اگر قرار بود ما همهچیز را بو بکشیم، به احتمال زیاد دچار سرگیجه و حالت تهوع میشدیم. اینها نشانههای بدن ماست که هشدار میدهند: «داری به من سم وارد میکنید». دست نگهدارید. این همان لحظهی کلیدی است که در مورد آیندهی ما تصمیم میگیرد، چه سیگاری شویم و چه نشویم. این تفکر اشتباهی است که افراد ضعیف و یا سستاراده سیگاری میشوند. سیگاریها نیاز به قوی بودن و داشتن ارادهی قوی دارند تا در فراگرفتن روند سیگار کشیدن تاب بیاوند. افراد موفق آنهایی هستند که اولین سیگار را آنقدر تنفرآور میبینند که روند یادگیری تحمل تنباکو را ادامه نمیدهند. از نظر جسمی بدن و ششهایشان، نمیتواند با تنباکو سازگاری داشته باشد و از این دام میگریزد.
غمانگیزترین بخش این فرآیند این است که بسیار تلاش میکنیم تا در این دام اسیر شویم! شاید برای همین وادار کردن نوجوانان به ترک سیگار، کار سختی است. زیرا آنها که هنوز طعم و مزهی سیگار را نفرتانگیز میبینند بر این باورند که هرگز اسیر این دام نمیشوند. آنها فکر میکنند هروقت بخواهند میتوانند سیگار را کنار بگذارند. متاسفانه تا آنزمان، در این تله گیر میکنند و معتاد میشوند. چرا آنها از ما یاد نمیگیرند؟ چرا ما از والدین خود یاد نمیگیریم؟
بعضی فکر میکنند که مزه و طعم تنباکو لذتبخش است. این هم مثل سایر تصورات در مورد سیگار، یک توهم است. با ادامهی سیگار کشیدن، ما به بدن خود یاد میدهیم که نسبت به بو و مزهی نفرتانگیز سیگار بیتفاوت شود و خود را با آن سازگار کند.
از یک سیگاری که فکر میکند از طعم و بوی سیگار لذت میبرد بپرسید: «اگر سیگار مورد علاقهی خود را نداشته باشد آیا از سیگار کشیدن امتناع نمیکند؟» بههیچوجه! فرد سیگاری هر نوع سیگار را میکشد اما از سیگار کشیدن امتناع نخواهد کرد. آنها بر برند مورد علاقهی خود اصرار دارند، زیرا به خود تلقین کردهاند که از طعم و بوی آن لذت میبرند و باید آن را تحمل کنند و اما اگر برند مورد علاقهی خود را در دسترس نداشته باشند، هر نوع سیگار دیگری را برای حفظ وضعیت خود میکشند. برای همین است سیگاریهایی که ابتدا سیگار، پیپ، سیگار برگ، نعنایی و غیره را کاملا نفرتانگیز میدیدند با مرور زمان «دوست داشتن» و درواقع «تحمل کردن» را آموختند.
سیگاریها در زمان سرماخوردگی، آنفولانزا، گلودرد، برونشیت و نفخ همچنان سیگار میکشند. طعم و مزه در این شرایط معنایی ندارد اگر اینطور بود هیچکس بیش از یک سیگار نمیکشید. هزاران نفر حتی در دام آدامسهای نیکوتینی که بسیار مزهی بدی دارد گرفتار میشوند و همچنان سیگار هم میکشند.
در طی سمینارها افراد وقتی متوجه میشوند سیگار کشیدن یکنوع اعتیاد است، احساس خطر میکنند و میترسند کار ترک سخت شود. اما این حقیقت به دو دلیل میتواند خبر خوبی باشد:
۱. اغلب ما سیگار میکشیم زیرا با وجودی که میدانیم مضرات سیگار بسیار بیشتر از مزایای آن است، باور داریم در سیگار چیزی لذتبخش و خاص وجود دارد. ما احساس میکنیم پس از ترک سیگار، «خلائی» بهوجود میآید و زندگی ما دیگر آنطور که میخواهیم نمیشود. به شما ثابت میکنم که این یک توهم است، زیرا سیگار هیچچیز به شما نمیدهد.
۲. گرچه نیکوتین سریعترین مادهی اعتیادآور است اما اعتیاد به این ماده هرگز شدید نیست. این ماده سریع عمل میکند اما با همان سرعت هم بدن شما را ترک میکند. هشت ساعت بعد از خاموش کردن سیگار، ۹۷درصد نیکوتین از بدن شما خارج میشود. سه روز پس از ترک سیگار،۱۰۰درصد از نیکوتین پاک میشوید!
اکنون کاملا بهجاست که بپرسید: «اگر اینطور است، چرا سیگاریها نمیتوانند سیگار را ترک کنند و سالها و ماهها در عذاب ترک سیگار هستند؟ چرا بسیاری باقی عمر (حتی مدت زیادی پس از ترک سیگار) در آروز و تمنای کشیدن سیگار میمانند؟»
پاسخ این سوال، همان معمای سیگار است؛ شستوشوی مغزی. شکست دادن اعتیاد فیزیکی و گذر از مرحلهی بازخواستن شیمیایی سیگار، کاری سریع و ساده است و بهراحتی میتوان از عهدهی آن برآمد. در حقیقت سیگاریها در تمام عمر، از عهدهی بازخواستن سیگار برمیآیند و بهراحتی میتوانند این کار را انجام دهند.
سیگاریها تمام مدت شب را که خواب هستند، بدون کشیدن سیگار میگذرانند و درد و تیر کشیدنهای دوری از سیگار، حتی از خواب بیدارشان نمیکند. بسیاری از افراد، قبل از روشن کردن اولین سیگار، از تختخواب خود بیرون میآیند، صبحانه میخورند و در این حین به سیگار حتی فکر هم نمیکنند. امروزه افراد بسیاری در خانههایشان و یا زمانی که در اتومبیل، در مسیر رفتن به سر کار هستند سیگار نمیکشند و زمانی که به محل کار خود میرسند، اولین سیگار را روشن میکنند. این افراد میتوانند هشت تا ده ساعت را بدون سیگار بگذرانند، آنها در این مدت مرحلهی بازخواستن سیگار را هم تحمل میکنند و به نظر نمیرسد در این مدت، ناراحتیای داشته باشند.
امروزه سیگاریهای بسیاری از کشیدن سیگار در خانه خودداری میکنند و در حضور غیرسیگاریها، هم سیگار نمیکشند. من وقتی یک سیگاری زنجیرهای بودم، میتوانستم مدت طولانی را بدون سیگار بگذرانم و کوچکترین ناراحتیای نداشته باشم. اگر دردهای جسمی به اندازهی شستوشوی مغزی بد بود، ما را وادار به این باور میکرد که چگونه میتوانیم این مدت را بدون مصرف نیکوتین بگذرانیم؟
سیگاریها این توهم را دارند که فقط در زمان تلاش برای ترک سیگار، از این نشانهها رنج میبرند. درحالیکه آنها در تمام مدتی که سیگار میکشند از این نشانهها در عذابند. برای همین سیگار بعدی را پس از مدتی روشن میکنند و میکشند. فقط چون این نشانهها بسیار ناچیز و خفیف است، متوجه آن نمیشویم. ما شرایط ثابت و نشانههای خفیف سیگار نکشیدن را طبیعی و نرمال میپنداریم.
نشانههای جسمی نیکوتین بسیار خفیف است (همانطورکه قبلا گفتم این نشانهها پس از تمام کردن سیگار بهوجود میآید)، اما مشکل اصلی این نیست. درواقع مثل یک کاتالیز عمل میکند تا ما را از مشکل اصلی دور کند.
شاید برای سیگاریهای حرفهای و سرسخت، این نوعی دلداری و دلگرمی باشد: «ترک سیگار همانقدر که برای سیگاریهای تفننی آسان است، برای آنها هم ساده و راحت است». حتی از بعضی جهات، ترک برای سیگاریهای حرفهای راحتتر است، زیرا آنها به اندازهی سیگاریهای تفننی، توهم لذت از سیگار را ندارند. شاید هم بیشتر دلگرم شوید اگر بدانید شایعاتی که گاهی منتشر میشود واقعیت ندارند، مثل این شایعه: «هر سیگار پنج دقیقه از عمر شما را کم میکند». بدن شما ماشینی باورنکردنی است و صرفنظر از اینکه چند سال شما سیگار کشیدهاید، بدنتان به محض اینکه سیگار را ترک کنید بهسرعت به عقب جهش میکند. این در حالی است که شما هنوز قرارداد عدم برگشت به سیگار را امضا نکردهاید. بلافاصله پس از خاموش کردن آخرین سیگار، بهبودی به سراغ تان میآید. در عرض بیست دقیقه ضربان قلب به حالت عادی برمیگردد و بعد از بیستوچهار ساعت احتمال حملات قلبی به نصف کاهش پیدا میکند.
هرگز برای ترک سیگار دیر نیست. من افراد بسیاری را در پنجاه، شصت و هفتاد سالگی و چند نفر هم در هشتاد سالگیشان درمان کردهام. همگی بهبودیهای مهیجی از سلامتی خود گزارش دادند. اغلب آنها در عرض چند روز تغییراتی در خود مشاهده کردند. خانمی نودویک ساله همراه پسر شصتوشش سالهاش به سمینار ما آمد. وقتی از او پرسیدم چرا تصمیم به ترک سیگار دارد، پاسخ داد: «میخواهم نمونه و الگویی برای فرزندم باشم». ششماه بعد با من ملاقات داشت و گفت دوباره احساس جوانی میکنم!
هرچه بیشتر سیگار شما را به پایین بکشد، رهایی از آن اهمیت بیشتری دارد و لذتبخشتر خواهد بود. وقتی سرانجام از سیگار آزاد شدم و از صد نخ سیگار خود را به صفر رساندم، احساس درد و ناراحتی نداشتم. کاملا لذتبخش و خوشحالکننده بود حتی زمانی که تازه سیگار را کنار گذاشته بودم.
اعتیاد به نیکوتین را هیولایی کوچک، ناچیز و بیاهمیت فرض کنید و آن را مثل یک مگس له کنید. قبلا گفتم که تنها خطر این هیولای کوچک، تغذیه از هیولای بزرگ است؛ یعنی شستوشوی مغزی.
1 دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید
کمپ ترک اعتیاد شما تمام مواد های مخدر را ترک میده؟ روش آن چیست ؟
شما ساکن تهران هستید ؟